حرف دلم(◡‿◡✿)
امروز آرامش را از تویی میخواهم که دنیایم را عاشقانه کرده ای... نمی خواهم
زندگی کن... به شیوه ی خودت.. با قوانین خودت... وباورهای خودت... مردم برایشان فرقی نمی کند... هر طورباشی.... همیشه حرفی برای گفتن دارند...!
مـــن. . . شـاید خـوش رنـگ نـبـاشـم . . . کـم رنـگ بـاشـم. . . امـا . . . هـفـت رنـگ . . . نـیـسـتـم...!
پَــسـ مـوند ـهــ ی مَـنــــــهــ ....!!! باید آن قدر زیبا بخندی ، که اطرافیانت خجالت بکشن تو رو به گریه بندازن”
ﻣﯿــــﮕَﻦْ ﺁﺩَﻡ ﻭَﻗــــﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿـــﺮِﻩ ﺑَــﺪَﻧِﺶْ ﺳـَـــــﺮﺩ ﻣﯿــــﺸِـﻪ₪ ﭘَـﺲْ ﻫَﺮﮐـــﯽ ﺑـﺎﻡ ﺳـَــــﺮﺩ ﺷُـﺪ √ ← ﺧــﻮﺩِﺵْ ﺑِﺰَﻧِــﻪ ﺑِﻪ ﭼــــﺎﮎ ➜➜➜ ﭼـﻮﻥْ ﺩﯾﮕِـﻪ ﻣُــــﺮﺩﻩ ﺣِــﺴــﺎﺑِﺶْ ﻣﯿــــﮑُﻨَـﻢ ✘✘✘ دیشب قصه ات را برای کسی میگفتم.....باز... دلم شکست ! یادت هست…؟! בنیــآے بـבوלּ تا حالاشده دست به خودکشی بزنی وبخوای رگتو بزنی ولی به چی میخندی تـــــــــو؟
♥♥♥♥♥♥♥ دلـم گـرفته …
من در یک جمله شرح میشوم: مخـــ قلبــ احساســ اعصابـــــ حوصلهــ
هــــــــی رفیـق ...
دنیای تو رنگارنگ است و دنیای من سیاه انتخاب سختی نیست... یک رنگیه من به همه دنیای تو خدایـــــــــــــــا وقتی دلت میگیره چیکار میکنی؟؟ میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟ هی با نگات بازی میکنی که یادش بره میخواسته گریه کنه؟؟ یه لیوان آب میخوری که بغضت و بفرستی پایین؟؟ یادت میاد که خدایی و همیشه باید تنها باشی؟؟؟ خدایا نمیدونی من این روزا چقدر خدا بودم......
گيرم که باخته ام !!! اما کسي جرات ندارد به من دست بزند يا از صفحه بازي بيرونم بيندازد، شوخي نيست من شاه شطرنجم !!! تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم باب ميلم بسازم... آرزو طلب نميكنم، آرزو ميسازم... ... لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ، من هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ... زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد ! زانو نمي زنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند
وقتی بآ من دعوات میشـﮧ ... انتظار نداشتـ ـﮧ بآش بیآم منت ڪشے... من برای بستن بند ڪفشآم... پآهآمو میآرم بالا...
بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے...! چوטּ اینقدر رنجیدے ڪــہ نمــے خواے حرفـے بزنـے ..! بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے..! چوטּ واقعاً حرفـے واســہ گفتن ندارے ..! گاه سڪـــوتـــــ یــہ اعتراضــہ ..! گــاهــے هم انتظار ..! اما بیشتر وقتــــا سڪـــوتـــــ واســہ اینــہ ڪہ هیچ ڪلمــہ اے نمـے تونــہ غمـے رو ڪــہ تو وجودت دارے ، توصیفـــ ڪنــہ
باران بهانـ ـﮧ است.... آسمان را هوسـ ـﮧ بوسـ ـﮧ زدن برخآک است... چـ ـﮧ دعایــــے بهتر.... که خدا پنجره اـے روبه اتاقت باشد... عشق محتاج نگاهت باشد... عقل لبریز زبانت باشد... و دلت وصل خدایت باشد.... دلم .......... تنگه... دلم خونه... شکسته... سیاهه... عجب جونی داره..! چرا نمیمیره..؟ چرا با این که هر دفعه میزننش زمین باز.. اعتماد میکنه؟ تکیه میده؟ دل میبنده؟ چرا...؟ خستم..چرا خسته نمیشه..؟ لبریزم از.. حسرت.. دلتنگی.. گاهی تنفر.. از خودم..! از اون..! از زندگی..! بغضم دریاست.. چی بگم غیر از این که.. خدایا..کمکم کن..
خـدایــا ... دنیــایت شـهـوت سـرایـی شــده بــرای خـــــودش....! نمیخــــــــوای فیلتــــرش کنـــی ؟؟?? چگونه خیانت میکنند؟ چگونه با دیگری به آرامش میرسند؟ من حتی بالشم را که عوض میکنم خوابم نمیبرد!!! (✿◠‿◠)
از ادمها بگذر ..دلت را گنده تر کن نارحت اين نباش ك چرا جاده ي رفاقت باتو هميشه يكطرفه است مهم نيست اگر هميشه يكطرفه اي شاد باش ك چيزي كم نگذاشته اي
و بدهكار خودت... رفاقتت و خدايت نيستي
خود را نرنجان... آنکه قدر تورا ندانست لایق حضور در فکرت هم نیست... سکوتـــــــ میکنم.. بگـــــذار حرفــــــ ها آنقـــدر یکدیگر را بزنند تا بمیرند...
↓❂✘مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن خـــــــــــــــــــاص نــــــــــــــــــــــــــــــــدارم !!!→
→❂✘چــــــــــــون حــــــــــو صــــــــــله ∅لـــــــاس∅※※نــــــــــــــــــــــدارم※※
بعضی آدمهــــــــــا ناخواستــــــه همیشه متهـــــــــمانـــد.... به خاطــــــــر سکوتشـــــــــان، کاري به کار کسي نداشتنشان ، خلوتـــشــــــــان، اتاقــــشـــــــــــان، استراحتــشــــــان، روي پاي خود ايسـتادنـــــشــــــان، دوستــــ داشتنشــــــــــــــان! گويي جان مي دهند براي اتهــــــــام بستن! و از همه بدتـــــــر اين کــــــــه زود فرامـــــــــوش مي شــــــــــود خوبيــ هايشـــــــــــان!
یه وقتایی آدم از روی دوست نداشتن از یکی فاصله میگیره یه وقتایی از ترس "وابســــــــتـگی" برای خودت زندگی کن .... کسی که دوست داشته باشه باهات میمونه و برای داشتنت می جنگه اما اگر دوستت نداشته باشه به هر بهانه ای می ره...
لــبــخــنــد بـــزن…! عـــکــاس مـــدام ایــن جــمـــلــه را تــکـــرار مـــی کــنـــد… اصـــلا بــرایـــش مـــهـــم نــیـــســـت،کـــه در وجـــودتــ… حــتـــی یـــک بــهــانــه بــرای لــبــخــنـــد نــیـــســـتــــ
تنهایی ام را کســی شریک نیست
روزی خواهد رســــــــید....
که دیگـــــــــر.... نه صدایم را بشنــــــــوی... نه نگــــــــاهم را ببنی... نه وجودم را حس کنـــــــــی.... سنگ قبر جای مرا گرفته... و ان لحظه است... که معنی تمام حرف های گفته و نگفته ام را میفهمی ولی....من ...دیگر ...نیستم.... هیـچڪــس مــرآ بـه یــآد نمــیآورد …
بزرگ كه میشوی غصه هایت زودتر از خودت قد میكشند...
خندیدن، خوب است . قهقهه، عالی است . گریستن، آدم را آرام می کند. امــــــــــــا… لــــــعنت بر بغــــــــــــض برای دل خودم مینویسم … برای دلتنگیهایم برای دغدغههای خودم برای شانه ای که تکیه گاهم نیست ! برای دلی که دلتنگم نیست … برای دستی که نوازشگر زخمهایم نیست … برای خودم مینویسم ! بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !
گاهی “تنهایی” یعنی خیلیا در “حدت” نیستن !
نـــه نمیــــدانــــی هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام، در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد نـــه نمیــــدانــــی هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نــا آرام چقــــدر
دنیا تنهایی های زیادی داره... امــــــــا... تنهـــــــــــــــــــــــایی مــــن دنیایی داره... که تبدیل شدم به ساکت تریـــن شاگرد کلاس زندگــــــــی....!
سخت است میدانی….؟ اینهمه دل در دنیا هست, که هیچ کدام برایم تنگ نمی شود…
مــــن کیــــم؟
خاطره ی فردایم شوی!
امروز من باش
حتی لحظه ای.......
"عاشقت"شدم.......
عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند !
اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد . . .
اشکم بی امان می ریزد !
مهم نیست !
آب روشنی است !
خانه ات تا ابد روشن عشق من . . .
روزی پرسیدی این جاده کجا میرود…؟!
و من سکوت کردم…
دیدی …! جاده جایی نرفت…!
آن که رفت ، تو بودی
راهی نمیبینم ، آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را . . .
تــُـو
شباهَتـــ عَجیبــے بــا ایـלּ غـُروبــْ هـآے لـَعنتـے
בارב
בلـ♥ـگیـر و בلْ گیــر و בلْ گیــ ــر
به مفهوم غم انگیز جدایــــــــــی؟
به چه چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــز؟
به شکست دل من یا پیروزی خودت؟
به چه میخنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــدی؟
به نگام که چه مستانه تو را باور کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد ؟
یا به افسونگری حرفهات که منو سوخت و خاکستر کــــــــــــــــــــــرد ؟
به دل سادهی من میخندی که دیگه تا ابد هم به فکر خودش نیســــــــــــــــــــت ؟
خنده داره بخنــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــد …
نه اینـکه کسی کاری کرده باشه نه …
من اونقدر آدم گریز شده م که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسه..
دلم گرفتـه که هر چی هستم رو نمی فهمن …
و هر چی هستند رو میپذیرم …
و دنیـا هم به روش نمیاره این تنـاقض رو…
زیـادی خـوبی نکـ×ـن !
انسـان استـ ـ ،
فراموشـکار استـ ـ ...!
از تنهــایش کـه در بیاید ،
تنهــایتــ ـ را دور میزند !
پشتــ می کند به تـ×ـو ،
به گذشته اتـ×ـ ...!
حتــی روزی میـرسد که به تـ×ـو هــم میگوید :
شمـ ـا !؟
خــــــــم نمیشم جونم...
شاید اذیتت کنه..
ولی هیچ وقت عذابت نـمیده..
شاید چند روزی هم حالتو نپرسه ..
ولی همه حـواسش پـیشِ تـوئه..
شاید بـاهات قـهر کنه ..
ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمی کنه !!!
مطمــــئن باش
دست احتــــیاج به سمت تــــو که هیـــچ
به سمت خودم هم دراز نخواهم کرد…
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد
ایــن همــه آدم روی سیــآره بـه ایــن بـزرگــی !
و مـــن…
حتی آرزوے یڪــی نبـــودم .....
لبخندهایت را در آلبوم كودكی ات جا میگذاری و
ناخواسته وارد دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی...
شاید بزرگ شدن آن اتفاقی نبود كه انتظارش را میكشیدی....
خستـــــــه ام میـــکنــد ...
دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست
آنقدر به خاطر ضربدرهای جلوی اسمم چــــوب روزگــار را خوردم
کســـــی میدونه؟
من همـــون دیوونـــه ای ام کــه هیچ وقت عوض نمیشه.
همونـــی کـــه همه باهاش خوشحالـــن ؛
اماکسی باهـــاش نمی مونه.
همونـــی کـــه هـق هـق همـه روبه جـــون و دل گـــوش میده ؛
اماخودش بغضـــاش رو زیـــر بالـــش میترکونــــه.
همونـــی کـــه مواظبه کسی ناراحت نشه ؛
اماهمه ناراحتش میکنن.
همونـــی کـــه تکیـــه گاه خوبیـــــه ؛
اماواسش تکیــــه گاهــــی نیست.
همونـــی کـــه کلی حرف داره ؛
امـــــا همیـــــشه ساکتــــــه.
آره مـــــن همــــونــــــم